بازهوای حرمت حرمت حرمت ارزوست صفا صفاوکرمت کرمت کرمت ارزوست جمعه 88 مرداد 16 :: 5:48 عصر :: نویسنده : محمدمهدی دهقانی
+ نمی دانم شابد به نسیمی که صبح گاه در سایه روشن حسرت و لبخند از کنار دستهایت عبور کرد می اندیشی و من به آن بادبادکی فکر می کنم که در سپیده دم ستاره و اسپند در نگاه زلال تو تخم گذاشت و تو نم نم در تنهایی و ماه ناپدید شدی و تنها رد پایت در امتداد مسیرهای خیس بی پایان جا ماند ![]() ![]() ![]() موضوع مطلب : منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 46
بازدید دیروز: 21
کل بازدیدها: 128280
|
||